بسم الله الرحمن الرحیم
دریافت کنید
حجم: 33.7 مگابایت
TRANSLATE with x
English
TRANSLATE with
Enable collaborative features and customize widget: Bing Webmaster Portal
بسم الله الرحمن الرحیم
دریافت کنید
حجم: 33.7 مگابایت
بسم الله الرحمن الرحیم
اولین شبی بود که رفته بودیم خوابگاه دانشگاه شهید بهشتی(ره) تا فردای همان شب، به منطقه اعزام داشته باشیم.
اگر ریا نباشد، من به همره دوستم قبل نماز صبح، برای خواندن نماز شب بیدار شدیم. همه خواب بودند و چراغ ها خاموش. مشغول نماز شدیم که یک دفعه حس کردم چیزی کنار سجاده تکان میخورد.
همینطور که جلوتر میآمد دیدم جانور است. سوسک؟ ای وای! سوسک بود!
از ترس و برای اینکه نمازم را نشکنم، چشمهایم را بستم و خداخدا میکردم که از طرف دیگری برود. چند ثانیه بعد چشمانم را باز کردم و دیدم از ما گذشت و در افق رختخواب ها محو شد ...
بیچاره دانشجوهایی که خواب بودند!
راوی: ر - ع
بسم الله الرحمن الرحیم
با جمعی از دانشجویان، برای تبلیغ به روستایی رفته بودیم. تمام مسئولان اعزام از من کوچکتر بودند و من، پیشکسوت آنها محسوب میشدم!
یکی از روزها، با خانمها و بچههای روستا قرار گذاشتیم که به کوه بالای امام زاده برویم.
فقط 5 دقیقه مانده بود به قله برسیم که یک دفعه بی سیم زدند: «برگردید!»
همه شروع کردند به اعتراض:
- فقط 5 دقیقه مونده.
- بیاید بریم بالا، کی میخواد بفهمه؟
و...
من اما، قانعشان کردم مه ولایتِ ما، ایجاب میکند که برگردیم.
با هزار اما و اگر برگشتیم، هر چند روزهای بعد دوباره قرار گذاشتیم. قله را فتح کردیم. خیلی هم خوش گذشت.
مهم این بود که یک درس فوق العاده کلیدی به اعضای گروهمان منتقل شد:
«ولایت پذیری، اما و اگر ندارد.»
راوی: ز - ش