بسم الله الرحمن الرحیم
برای اعضای تشکیلات ات مادری نکن
این را گفت و من از آن روز درگیر این تذکرم.
امروز به این نتیجه رسیدم که اگر بنت الهدی رو به رشد بوده ،با داشتن فهم زنانگی شرایط مادری و همسری و دختری نسبت به همه اعضا بوده. نوعی مادری کردن...پرورش دادن...رشد برای خودم در کنار رشد گروه.
وقتی از چهره یکی شان میفهمم کاری را که سپردم یا خودش انتخاب کرده و حالا دوستش ندارد و در آن احساس تکلیف و مفید بودن نمیکند ، بدون اینکه بگوید میروم سراغش، سر حرف را باز میکنم تا راهی بیابیم یا بسازیم خوشحال ترینم، چون نمیخواهم فرد فدای تشکیلات شود و مانع رشد اش شوم. وقتی یکی مان بیمار است و دیگری بدون اینکه خبر داشته باشد پیام میدهد که خوبید؟ و من درد دلم باز میشود و سر دردم فراموش که خدایا چقدر دلهای ما چند نفر را به هم نزدیک کردی...
وقتی یک جایی برای تقدیر و تشکر بهمان بسته ای میدهد و با هم در گوشه ای از اسکان از دل یک بسته چند تا در میآوریم تا از تبرکی های امام رئوف همه توشه ای داشته باشیم حتی اگر گل های خشک روی ضریح باشد....
وقتی پای نوشتن کار تدوین طرحی که آخرش هم قبول اش نکردند تا نزدیک صبح به هم مدام پیامک دادیم که حتی اگر نمیتوانیم کمکی کنیم و تو غرب تهرانی و من شرق ،بیدارم کاری داشتی زنگ بزن....
وقتی انقدر یک دل شدیم که با علامت هایی شبیه ناشنوایان بین جمع حدود ۲۰۰ نفری کودکان در مدرسه ای در جنوبی ترین جای کرمان به هم میفهمانیم که روی کلمن آب را بپوشان که بچه ها تا کمر نروند توی کلمن آب سرد...
وقتی یکی شان فقط زنگ میزند تا غر غر های من را از جلسات مکرر و بی فایده مسئولین بشنود...
وقتی ما زن هستیم....زنانه تشکیلات داری میکنیم
مادرانه....
ان شاءالله که در صراط باشیم و انتهای مسیر ختم به شهادت
راوی: زهره شوکتی